آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

يلدا مبارك

سلام فرشته پاك و معصومم، سلام مهربونم ، امسال دومين ساليه كه تو شب يلدا در كنارمون هستي پارسال هنوز چهل روزت هم نشده بود و امسال 13 ماهه اي هزار ساله بشي صحيح و سالم زندگي كني، نباتم با امروز تو چهار روزه كه اسهال گرفتي و صورت مهربونت رنگ پريده شده و با ديدن چهره ات تمام غمهاي عالم توي دلم نشسته دكتر هم بردمت يه ويروس بدجنس اومده توبدنت و تو دختركم قوي باش و دشمن رو از وجود پاكت بيرون كن دلم براي شيطنتهات تنگ شده ، چند روزه كه خونه ديگه بهم ريخته نيست و صداي قشنگت رو كمتر ميشنوم تويي كه از صبح علي الطلوع هميشه بيدار بودي و تمام روز فوقش دو ساعت ميخوابيدي الان ناي سرپا ايستادن رو نداري و دوست داري دراز بكشي و يا بخوابي دلم برات خيلي ناراحته و...
30 آذر 1390

طبيعت گردي

سلام به دخمل شيطون و قند عسل خودم خوبي مامان؟ قربونت برم كه اينهمه شيطوني روز جمعه مامان جون جون تماس گرفت و گفت كه قراره ناهارو ببريم باغ ما هم قبول كرديم مدتها بود كه نرفته بوديم من امور مربوط به جنابعالي رو انجام دادم و درست كمي قبل از رفتن اراده فرمودين كه بخوابين در نتيجه ما هم مونديم تا خواب ناز فرشته مون بهم نخوره به بابا گفتم شما بريد ما ميايم دنبالتون خلاصه تا شما بيدار بشي و لباس تنت كنم نزديكاي دو شد اونجا كه رسيديم ديدم دارن ناهار ميخورن كلي هم تماس گرفته بودن موبايل من كه روي سايلنت مونده بود بابايي هم موبايلش شارژ نداشت نياورده بود خلاصه تو اول بابابايي رفتي دوري توي باغ زدي و كلي پياده روي كردي بعد رفتي پيش جون جون و ما ناهار ...
28 آذر 1390

عابر بانكم كو؟!!!

سلام به دختر گل شيطون ، بلا كه اگه جلوشو نگيري همه دسته گلي به آب ميده آخه دختر هم اينهمه شيطون چه خبره مامان!! ديروز كه خانوم بيدار شدن و بنده با كلي تأخير رسيدم اداره بگذريم كه آنقدر سريع رانندگي كردم كه نزديك بود تصادف كنم آخر وقت جوجوهاي خاله انس با باباييشون اومدن اداره و منم تارا گلي رو گذاشتم روي ميز مامانش كه هركاري دوست داره بكنه چرا تو توي اون يه ماه پوست منو كندي از بس زندگيمو بهم ريختي به من چه تازه موبايل نو مامانشم كه جزء وسايل جييييييييييييييززززز محسوب ميشه دادم دستش تارا هم سريع گذاشت دهنش كه البته درش آوردم چون ديگه نيتم تا اين حد خير نبود!!!!!!! باباييشون هم در مورد موهاي تو يه چيزايي گفت كه با وجود اينكه شوخي بود نميدونم ...
24 آذر 1390

سيزده ماهگي آرشيدا گله

سلام شيطونك خوبي قربونت برم؟ دماغت چاق؟ مبارك مبارررررررررررررررررك سيزده ماهگيت مبارك جيگر ماماني هستيييي هوررررررررررررررااااااا دختري داره تند تند بزرگ ميشه ماشاالله  ديگه كم كم دارم پرچم سفيدم رو در برابر نخوابيدنهاي تو بالا ميارم و علامت تسليم رو بهت نشون ميدم! ديروز ساعت 7 صبح شايد هم كمي كمتر بيدار شدي من عليرغم ميل باطني از جام بلند شدم واي چقدر دلم ميخواست بخوابم، ولي خوب بايد پاشم چون ديرم ميشه تا كارهاتو انجام بدم و لباس تنت كنم اونم با كلي بدو بدو ( آخه لباس پوشوندن تن جنابعالي خصوصاً وقتي بابايي خونه اس سرياليه براي اينكه من دنبالت كنم نميذاري لباست رو تنت كنم تو بدو من بدنبالت كيف ميكني در اين مواقع اضطراري كه وقت كافي ن...
23 آذر 1390

ترانه زندگي

سلام گل دختري خوبي مامان جون؟ سلامتي؟ شيطونيات خوبن؟ يه وقت كم و كسري در اين زمينه نداري اگه حس ميكني به حد كافي آتيش نميسوزوني تعارف نكن بگو مامان! جونم برات بگه كه امروز صبح ساعت 7:30 از خواب بيدار شدي و منم از ذوق اينكه كمتر تأخير ميخورم سريع لباس پوشيدم و تنت كردم كه ببرمت خونه جون جون اونجا طبق معمول هر چي مامان جون جون بهت گفت بيا بغلم از من بالا رفتي كه نري بغلش اما تا جون جون بهت گفت بيا با كمي مكث واسش شيرجه زدي تو اين موقعها مامان جون جون ميگه خيلي جالبه از صبح تا ظهر پيش مني من مواظبتم شير بهت ميدم غذا ميدم پي پي ميشورم اما شيرجه زدنت واسه جون جون هان! خوب ماماني حق داره امان از دست اين دخترهاي بابايي راستي گفته باشم كه ...
21 آذر 1390

اي ماشاالله

    سلام فرشته قشنگم سلام زندگي مامان ، سلام عشقم خوبي ؟ بالاخره بعد از مدتها اگه خدا بخواد دارم با آرامش واست مي نويسم وقتي واست مي نويسم غم و غصه هام فراموشم ميشه مشكلات پشت در ميمونن و من فقط به تو فكر ميكنم امروز كه پيش خانوم همسايه بودم گفت كه دخترها بابايين و وقتي بزرگ شدن به اونا ميچسبن و مامانه رو بي خيال ميشن راست ميگه آرشيدا واقعاً اينطوريه اونوقت دلم من ميشكنه آخه وضع ما فرق ميكنه حالا ياد حرف خاله انيس افتادم حق با اونه !!! حالا بعد مدتها اومدم واست بنويسم دارم كم كم تراژدي مينويسم بگذريم. امروز جنابعالي بدليل اينكه شب قبل لطف فرمودين ساعت 9:30 خوابيدين اونم در حاليكه از صبح نخوابيده بودي درنتيجه تا 8:5 دقيق...
20 آذر 1390

منننننننننننننننننن اومدم

سلام دوستاي گلم اين فقط يه اعلام حضوره بزودي ميام و مفصل واستون مي نويسم فعلاً بايد برم توي اتاق اختصاصي خانوما !( آشپزخونه ) خاله انيس سلامممممممممممممممممم! راستي ديگه ياد گفتم مشكل اينترنت رو چطوري حل كنم اون اپراتوري كه ازش سوالم رو پرسيدم كلي ازم بخاطر سرعت عمل و عدم تكرارش واسه من تعريف كرد منم كلي ذوق كردم  آرشيدا الان داره دلباسهايي رو كه تازه واسش خريدم روي سرش ميذاره البته اين بعد از اينه كه پوست منو كند بس كه گريه كرد فعلاً خداحافظ ...
19 آذر 1390

بای بای اداره!

سلام عسلی خوبی شکر پنیر جیگر مامان؟ شیطونیات خوبن؟ جیغات سرحالن؟ نقات توپن؟! امروز اگه خدا بخواد آخین روزی بود که تو رو با خودم بردم اداره از فردا انشاالله دوباره آویزون مامان جون جون هستیم بدون مرخصی!! امروز خوشبختانه خوش اخلاق تشریف داشتین و با وجود اینکه دیشب دیر خوابیده بودی و و در طول شب هم مدام بیدار میشدی طفلکم لثه هات خیلی اذیتت میکنن و من واست خیییییییییییییییییلی ناراحتم خدا کنه زودتر مرواریدهات در بیان انشاالله ، ساعت 7:15 بیدار شدی منم سریع لباس تنت کردم و رفتیم دنبال خاله مهناز( پرستارت) و بعد هم اداره دیگه کاملاً بهش عادت کردی و وقتی حتی از توی بغلم میبردت اولش کمی گریه میکنی ولی بعد آروم میشی و اگه من اداره نباشم و یه لحظه بخو...
8 آذر 1390

سلاممممممممممممممممممم

سلام به همه دوستای گلم آخ که چقدر دلم واسه وبلاگ شکر پنیر و همه دوستای گلم تنگ شده بود امیدوارم همتون خوب بوده باشید و روزهای پر از شادی رو پشت سر گذاشته باشید اگه بدونید چه دردسری کشیدم تا اینترنت وصل شد بعد ذوق زده اومدم نشستم پای وبلاگ که دیدم همسر محترم ویندوز رو عوض کرده و ورد ناقص نصب شده و فارسی نمینویسه مهدی جان اینو درستش کن ،باشه درستش میکنم، درست شد نه نمیدونم چشه حالا واسه چی میخوای فارسی رو !!! سه روز بعد درست شد ، نه ، دو روز بعد تو رو خدا از یکی بپرس باشه میپرسم و..... تا آخرش خودم باهاش کلنجار رفتم و از یکی هم پرسیدم و اینجور شد که الان در خدمت شما هستم همین یه دقیقه پیش درست شد میومدم و میدیدم دوستای گلم واسم نظر گذاشتن ولی ...
6 آذر 1390
1